• وبلاگ : يادداشتهاي همسر يك روحاني
  • يادداشت : برق اميد
  • نظرات : 26 خصوصي ، 72 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      >
     

    سلام

    نمي دونم واقعا ميشه راجع به خاطرات كسي نظر داد يا نه

    ولي خب گاهي اين كار رو مي كنم اما الان چيزيبه ذهنم نمي رسه

    اگه يه سري هم به ما بزنيد از باب

    رد الكتابت كرد السلام

    فكر نكنم بد باشه

    ضمن اينكه ما لينك داديم چون دوست داشتيم و وبلاگتون رو جالب ديديم

    حالا ولك اخيار كه لينك بدين يا نه

    در همه صورتها موفق باشين

    يا علي

    بسم رب الحي

    اللهم كن لوليك الحجة بن الحسن....

    التماس دعاي خير

    يا علي مدد

    سلام

    خيلي خوب مي نويسيد

    من براي شروع كار كار شما رو سر مشق قرارا دادم

    اگه خواستيد با نظراتتون در پيشرفت كارم بهم كمك كنيد

    سلام

    وب لاگ جالبي بود.خوشحال مي شم شما هم به من سري بزنيد كه از نظراتتون استفاده كنم.

    يا حق

    اللهم عجل لوليك الفرج

    بسم الله الرحمن الرحيم

    سلام خوشحال ميشيم اگر به من سربزنين

    امروز بايد سر بزنين

    چون فردا ديره

    التماس دعا

    شايد آقامون رو ديديم کي ميدونه کي ميدونه

    مي دونم آقام نميگه دلم از دست تو خونه

    يا حق

    همسر يک روحاني بودن چطوره؟!

    سلام عليكم حاج خانم

    خوب مي نويسيد موفق باشيد . خانم من هم جامعه ميره باهم آشنا بشيد بد نيست .

    به وبلاگ من هم سر بزنيد اون هم بد نيست . يا علي

    بسم الله الرحمن الرحيم

    سلام

    ان شا الله كه حالتون خوب باشه

    به من سر بزنين

    هرچند كوچك

    التماس دعا

    يا حق

    به نام او

    سلام

    من هميشه از وبلاگ خوبتون و مطالب جالبش استفاده ميكردم.

    خوشحال شدم كه دوبار اومديد.

    در ضمن با اجازتون من وبلاگتون رو لينك دادم.

    بازم ميام

    يا علي

    با سلام و دست مريزاد خدمت شما با اين افق ديد بالاي شما و وبلاگ جالبتون

    اگه وقت كرديد سري هم به وبلاگ بنده بزنيد و نظرتونو در مورد وبلاگ بنده فراموش نكنيد

    با سلام

    خانم محترم بسيار خوشحال شدم كه وبلاگي از جنس مخالف خودم ديدم جنسي كه هنوز هم به عقايد چند هزار ساله خود پايبنده

    هنوز هم افتخار ما نوشتن قرآن روي يك دانه برنج هستش وه! چه جامعه متمدني اساس زندگي آزاديه اما ما آزاد نيستيم كه در باره چوپان دروغگوئي به نام محمد حرف بزنيم

    بار نگاه مردم رو به عنوان همسر يه روحاني چطور تحمل مي‏كني

    كاشكي تو خيابون مي‏ديدمت تا از فلسفه درد برات شبنامه اي درست مي‏كردم تا هرشب بعد از شام با ديدن اون حالت تهوع بهت دست بده

    مودبانه بهت اهانت كردم

    مازنده‏ايم آيا؟

    + هانيه 

    باسلام

    اين وبلاگ شما هم عجب چيزيه

    خيلي جالب است

    نگاه متفاوت شما به مسايل روز

    به هر حال موفق باشيد

    سلام.وبلاگ جالبي داريد.كاش همه ما تو زندگي واقعيمون هم مي تونستيم اينجوري كنار هم باشيم. همه با هر عقيده اي به راحتي همديگرو بپذيريم. به همديگه لينك بديم و نبودن هركدوممونو يك خلا در نظم طبيعت و آفرينش خداوند در نظر بگيريم.
    با سلام ... تو دانشگاهمون يكي رو مي شناسم كه به خدا اميد عجيبي داشت (‏بر سر يه حاجتي كه داشت ) ... خدا هم امتحانش كرد ... بعد از يك سال انتظار و اميد حاجتشو نداد . نمي دونم از طولاني شدن زمان بود يا اتفاقاتي كه براي بنده خدا افتاد . به هر صورت بعد از يك سال نا اميد شد . حالا ديگه نمي شه در مورد اين قضيه ( اميد ) با هاش صحبت كرد ... چه كنه ؟
     <      1   2   3   4   5      >